دخترم میدانم که وقتی از مدرسه می آیی نیازمند آغوش گرم هستی و نیازمند عشق و مراقبت منی! گاهی از سر کار که میایم خسته هستم و منم سردم است و شکممان گرسنه است، میپرم تا در اشپزخانه چیزی آماده کنم تا در کنار هم نوش جان کنیم، مادرت هم دارد درس می‌گیرد و کم کم بزرگ می‌شود، دوست نداشتم تو را رها کنم و به سر کار بروم چه کنم که جامعه امروزی حضور زن را پویا می طلبد و مادرت باید بتواند روی پای خودش بایستد. دوستت دارم، دختر زیبایم امیدوارم روزافزون شاداب و شاد و خوشحال باشی و بتوانی خودت را در عرصه وجود و هستی خود خودت را به نمایش بگذاری بدون اینکه بترسی و مجبور باشی زوایای خود را برای امنیت پنهان سازی! و به دیگران باج بدهی! دخترم مادرت تو را دوست دارد، امروز که خانه ماندم و استراحت کردم دوباره خود را بازیافتم دوباره توانستم آرامشی با خود به خانه بیاورم، به کف پاهایم رسیدگی کردم و با روغن زیتون ماساژ دادم کاش می‌شد بیشتر این کارها رو بکنم ! با بابا فیلم کمدی دیدم، ناخن تایم را سر و سامانی دادم و پیراهن اتو کردم! گاهی فکر می کنم مسئولیت علیک بیش از توانم هست و با انتقاد رو به رو می شوم! تمام مردم همین هستند! نمی‌شود گفت! مسیله این است