باشد به یادگار
ترحم بر پلنگ تیز دندان، جفا باشد به حال گوسفندان
خدایا خوشا به حال کسی که پناهش تو باشی
ترحم بر پلنگ تیز دندان، جفا باشد به حال گوسفندان
خدایا خوشا به حال کسی که پناهش تو باشی
چقدر خوبه همه چیزم نظم بگیره. انگاری رقص رودخونه با صدای آب. همه چیز جایی داشته باشه و از هر چی نیاز دارم برای زندگی خوبشو داشته باشم و کمتر چیز اضافی داشته باشم. چه خوبه فکرهامم همین باشه! فکرهای اضافمو بریزم بره و فکرهای جدید و با کیفیت داشته باشم. چه خوب میشه خودمو بپذیرم و شکوفا بشم همینی که هست حتما دلیلی داشته گل نرگس چه کم از لاله عاشق دارد؟ همونی که هستش خوبشو هست❤️
در مرهم خیال خود اندیشه میکنم که چه بود روزهای خوشحالی با طعم معنا یا گرمی ظهر و بوی من آب بر روی خاک
دختر قشنگم حنای خوبم ❤️خیلی دوستت دارم مامانی! نمیخوام توی این نوشته خودمو سانسور کنم! با اینکه خودمو مامانم مهد گذاشت بچگی و ارتباط صحیح عاطفی که شکل نگرفت با مامانم اما خودمم بچه ام رو سه سالگی فرستادم مهد! امروز خیلی خسته بود یه کم نبلت دادم ببینه و شام خورد و تو بغلم خوابید. دلم برای پارک بردناش کارای خوشمزه اش تنگ شده. الهی قربونش برم. خدایا بین من و حنا یه رابطه عاطفی خوب شکل بگیره من خیلی شاکرم که کار دارم و مهد حنا خوبه به لطف تو کمکم کن بچم به تو میسپارم. خدایا منو همیشه محافظ باش من جز تو هیچ کسی رو ندارم. من حنامم به تو میسپارم.
کمکش کن به خاطر شرایط جدید آسیب نبینه و من میدونم هر تغییری درسی به همراهش داره ❤️
اینک که روزهای کاری شروع شده مسیولیت های زیادی دارم که به خیلی هاش هم نمیرسم! از اینکه صبح همسر دنبال جوراب بود و ازون ور دغدغه لباس خودمو دختری و همه جا شلوغ و لباسشویی که پر از لباس شسته شده بود و اگه پهن نمیکردم بو میگرفت! کمی جسارت باید تا من و همسر برای امور منزل و غیره شریک بشیم
یه کم حس میکنم باز اون رنگ به من چه همسر اومده بالا و منم حرصم میگیره که عادلانه نیست! الان نه و نیم شبه و کارهای پر کردن گونه های فرم و پک کردن غذا و غیره مونده. همسر پس از غر فراوان اشغال ها رو برد و من برنج درست کردم و قابلمه شستم و غذای فردا آماده کردم و به بچه غذا دادم و بچه حموم بردم و خوابوندم و غیره و الان وقتی پیدا کردم که با خودم خلوت کنم!
کاش میشد توی هیاهو تو را پیدا کنم و در حضورت باغ سبز بودن را تجربه کنم!
شب خوش
فردا روز اول کاره و من که خارج شدن از نقطه امنم بسیار براماسترس داره هیچکاری نکردم . حنا مریض شده بود و تو قلبم پر این شده بود که فردا که بچم حال نداره باید بزارمش مهد برم سر کار. زجر کشیدنای مادرم یادم میاد واینکه کسی واقعا دلش به حالش اونجور که باید نمیسوخت من که بچه بودم خیلی دلم میسوخت حتی یادمه یه بار مامانم رفته بود آمپول بزنه پاهاش پر خون شده بود اون خستگی اضطرابش سخت کار کردنش همش برای ما فداکاری کردنش. مامانی دوستت دارم خیلی دلم برات تنگ شده تو خیلی مامان خوبی بودی و خیلی همه تلاشتو کردی برای ما ! من الان حس میکنم توی آمادگی و حتی مهد گرمای وجود مادرمو میخواستم و نه چیز دیگه. حس میکنم این نیازم یه جوری تامین نشده اما من مامانمومیبخشم حتی وقتی از خستگی داد میکشید و تن منو میلرزوند و حس میکنم دلش شاید یه بغل گرم یه کم هم دلی کمک وعشق میخواست.
حنای من دخترک مهربون من مامان دلش میخواد پیشت بمونه بغلت کنه بوست کنه اما دخترم تو دنیای ما دخترا حرکت نکنی باختی اگرم سواری ازت بگیرن بازم باختی. مامانت میخواد قوی باشه مستقل باشه رو وای خودت وایسی تعامل داشته باشی و عصرها بیای بغل مامانت مامان جون من سعی میکنم جوری برنامه بچینم که از سر کار میام تو بغل بگیرمت و با هم باشیم امیدوارم دیگه این دنیای مجازی و کارای خونه و تلفن ها بین من و نو فاصله ای نندازه فرشته زمینی من ❤️
نیت همه چیز هست
اینکه نیت میکنی چیزی را از روی عشق بخری یا ترس. حرفی را از روی حس گناه بزنی یا خشم؟ کاری را از برای رضای دیگران انجام دهی یا از برای دات خویش؟ ترس یا گناه؟ ایمان یا شادی؟ حرص یا ولع؟ یا در اطمینان دارایی؟
من جدیدم امیدوارم که خدا یه شغل خیلی خوب بهت بده. امیدوارم لا به لای زندگی گم نشی مثل کارمندانی اداره ثبت احوال تو فیلما که بین یه مشت پرونده و کاغذ و کامپیوتر و غیره. امیدوارم درخت آرزوهات همیشه سبز باشه و هر سال شکوفه بده. من جدیدم امیدوارم به جای فکر منفی و فکر این و اون که هیچ سودی برات نداره یا خاله مالی کسایی که برات ارزش آنچنانی ندارن و فراموشی میکنن یه روز میگن خوبی یه رو بد. به کارهای خوب و زیبا رو بیاری و فقط به پروردگارا دل ببندی. امیدوارم به جای شارژ کردن خودت از طریق موبایل و سوشال مدیا و غیره یه فیلم خوب ببینی یه پادکست درست و حسابی گوش بدی بنویسی ورزش کنی مدیتیشن کنی با خدا حرف بزنی بخوابی مطالعه کنی خودتو نوازش کنی. هنر یاد بگیری و بدن بسازی و غذای سالم بخوری. لحظه لحظه به زیبایی توجه کنی و خالق. و تنها به او دل ببند.
من نمیدونم چه چیزی برام بهتره . خدایا تو انتخاب کن این دفعه. داریم به شروع سال تحصیلی جدید نزدیک میشیم. نمیدونم هنوز کجا مشغول بشم چطوری پول برای نیازهام و آرزوهام درارم چطوری بهشون جامه عمل بپوشونم و کجا قدم بذارم که بتونم به مرحله عالی وجودیم برسم. عشق من به عرفان و فلسفه و شناخت روان انسان و هستی بی از تصور زیباست. چطوری دچار خودبینی نشم که همه خلقت یک آفریده از آفریده های خداست. من پول میخوام تن سالم و آرزوی فرزند و هر چیزی که بهترمه.
نمیدونم چی کار باید کنم تو راهنما باش 🔦